شعر شهادت امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام
جواب :
واویلتا گریم به یاد کربلا
افتادم از پا از ظلم اعدا در میان بستر خود دل غمینم
یاد عاشورا آن مصیبتها دائما گریه کنم زار و حزینم
دل بیقرارم من ناله دارم آسمان سوزد ز آه آتشینم
در پیچ وتابم تشنه آبم جگرم پاره شده مسموم کینم
واویلتا می سوزم از زهر جفا
واویلتا گریم به یاد کربلا
دل پریشانم دیده گریانم با غم و غصه همیشه آشنایم
با حال خسته قلب شکسته یاد شام و کوفه و کرب و بلایم
کوفیان پستند خنده می کردند در جواب ناله ها و گریه هایم
بی جرم و تقصیر با غل و زنجیر ظالمانه بسته بودند دست و پایم
واویلتا جانم به لب آمد خدا
واویلتا گریم به یاد کربلا
وای از غریبی از بی حبیبی کربلا دیدم که آن محشر به پا شد
تشنه لب سقا بر لب دریا هر دوتا دستانش از پیکر جدا شد
ظهر عاشورا بردست بابا علیِ اصغر ششماهه فدا شد
دیده ام مضطر صد پاره پیکر سر بابایم به روی نیزه ها شد
واویلتا آتش زدن بر خیمه ها
واویلتا گریم به یاد کربلا
الامان از شام الامان از شام آه و واویلا ز دست این زمانه
محنت کشیدم طعنه شنیدم غصه من این همه زخم زبانه
آن همه دشمن پیش چشم من کودکان را میکشیدن وحشیانه
با بغض و کینه مثل مدینه عمه ام را میزدن با تازیانه
واویلتا ای وای ازین شام بلا
واویلتا گریم به یاد کربلا
کلمات کلیدی:
جواب: نور دوعینم داداش حسین داداش حسین داداش حسینم
امون ازین غریبی خدابرس به دادم
ازین همه مصیبت دیگه زپافتادم
کاشکی میشد جونم رو برای تو میدادم
نیزه سواری
من زینبم خبر زحال نداری
بگو به من چرا داداش کفن نداری
چرا به تن تو کهنه پیرهن نداری
پاشو ببین به مقتل رسیده خواهر تو
کنار جسم پاکت نشسته مادر تو
میخوام بوسه زنم بر بریده حنجر تو
عزیز خواهر
داره میاد تو قتلگه صدای دلبر
صدای ناله های ای غریب مادر
چرا شده سرت حسین جدا ز پیکر
پاشو ببین برادر که قامتم کمونه
همه امید زینب تن تو نیمه جونه
به روی خاک صحرا فتاده غرق خونه
ای شه بی سر
دیدم ز روی تل تو رو به حال مضطر
نشسته روی سینه ات دشمن کافر
بریده بود و از قفا زپیکرت سر
کلمات کلیدی:
شعر شهادت امام مجتبی علیه السلام و درد دل با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دوباره فصل عزا و ماتمه دل صاحب الزمان پر از غمه
اگه گوش دلتو وابکنی میشنوی ناله و آه فاطمه
زین عزا و زین مصیبت عالمی غرق عزا شد
شد سیه پوش عرش اعلا ماتمی دیگر به پا شد
جواب : یا امام مجتبی وای وای وای وای
دل من با غصه همنشین شده مادرم زهرا چه دل غمین شده
بیقرارمو میسوزه جگرم قاتلم آتش زهر کین شده
همسرم از ظلم و کینه بارها بر من جفا کرد
کوچه های این مدینه در دلم آتش به پا کرد
جواب : یا امام مجتبی وای وای وای وای
گرچه پاره پاره گشته جگرم ولی روی نیزه ها نشد سرم
نکشید دیگر اسارت خواهرم راس من نشد جدا ز پیکرم
ای حسینم روزی همچون روز عاشورا نباشد
غصه ای چون غصه های زینب کبری نباشد
جواب : یا امام مجتبی وای وای وای وای
توی کوچه شد شکسته حرمتش ای خدا تموم نمیشه غربتش
تا به کی باشه مزارش بی حرم بی چراغ و سایبونه تربتش
ذکر لبها روز و شبها یوسف زهرا کجایی
تابسازی در مدینه یک حرم پس کی میایی
جواب : العجل آقا بیا آقام آقام
شیعه ها در انتظار روی تو عاشقا در جستجوی کوی تو
تو غریب این دیار و عالمی چشم امید همه به سوی تو
شیعه ها رو توی دنیا می کشند با هر بهونه
جرم دیگه ای نداریم عشق حیدر جرممونه
جواب : العجل آقا بیا آقام آقام
کلمات کلیدی:
اربابم حسینه شاه عالمینه
او حیدر و فاطمه را نور دو عینه
تو عشق مایی خون خدایی شاهنشه تشنه لب کرب و بلایی
تو نور عینی عشقم حسینی سیـد و سـالار تـمـوم شهدایی
هستم غلامت عاشق به نامت آمده ام امشب به درگاهت گدایی
ای یار زینب دلدار زینب بنما مدد تا که شوم بهرت فدایی
مجنون جمالت خون من حلالت
تمام زندگی من مال حسینه
سبط پیمبر ای شاه بی سر جسم تودر کرب و بلا در خون نشسته
ای عشق زهرا بنگر که زهرا آمـد سـر بـالـین تـو با حال خسته
بنگر به خواهر با حال مضطر از عشق تو فرق سر خود را شکسته
بنگر که زینب در تاب و در تب راهی شده بـا کـاروان با دست بسته
او زار و حزین است ذکر او چنین است
تموم هستی ام فقط عشق حسینه
ای نور عینم در شور و شینم بنگر که از داغت شدم قامت خمیده
برگو برادر ای جان خواهر کی رأس پاکت را به نامردی بریده
ای تکسوارم ای یادگارم زیـنـب ز بـعـد تو مصیبتها کشیده
در کوفه وشام سنگ از لب بام خوردم ولی در راه تو ای نور دیده
چون صوتت شنیدم ناله برکشیدم
این صوت قرآن حبیب من حسینه
ای شاه عالم بنگر به حالم گشتم غمین از دوری کرب و بلایت
دل خونه تو دیوونه تو قسمت نما تا که بیام بهر زیارت
عشق تو در دل جانم چه قابل جان پـدر و مادرم گـردد فدایت
عشقم جمالت خونم حلالت خونم شود جاری به عاشورا برایت
باشد افتخارم این گشته شعارم
تموم آبروی من از تو حسینه
کلمات کلیدی:
افتاده ام در کنج ویران افتاده ام گریان ونالان
من بر سرم آن سایه طوبا ندارم شامیا میگن من دیگه بابا ندارم
من کودکی سه سالم من غرق آه ونالم
تنها وبی پناهم رحمی کنین به حالم
بابا حسین کجایی مردم ازین جدایی
بابا تویی بود ونبودم بابا ببین روی کبودم
دشمن مرا میزد پدر با هر بهانه
با نیزه و با سیلی و با تازیانه
بابا ببین پاهامو اشکای تو چشامو
گوشواره ای ندارم بابا ببین گوشامو
بابا حسین کجایی مردم ازاین جدایی
بابا بیا در این خرابه بابا ببین قلبم کبابه
با پای پر از آبله من را دواندند
بابا به پشت قافله من را کشاندند
قلبم چه بی قراره دردم چه بیشماره
می خوام که پاشم اما پاهام توون نداره
بابا حسین کجایی
مردم از این جدایی
تا که رسیدی پیش دختر کنج خرابه شد منور
بابا سرت اینجا ولی برگو تنت کو دستت کجا گشته پدر انگشترت کو
قدم ببین خمیده موهای من سپیده
بامن بگو پدر جان کی حنجرت بریده
بابا حسین کجایی
مردم از این جدایی
کلمات کلیدی: