|
امان ای دل امان ازاین غریبی
امان از بی کسی و بی حبیبی
امان ای دل (3)
رسیده لحظه آخر برادر ز داغت میزنم بر سینه وسر
زمین وآسمان را خون گرفته مرو ازپیش من ای جان خواهر
حسینم سوی مقتل میری ومن به دنبالت دوم با دیده تر
همه کشته شدن یاری نداری حسین من منو تنها نذاری
امان ای دل (3)
رسیدم روی تل با حال خسته که دیدم دشمنت خنجر به دسته
تن تو روی خاک گرم صحرا به روی سینه ات دشمن نشسته
صدای آشنایی را شنیدم صدای مادرپهلو شکسته
میخونه ای حبیبم سر نداری چرا انگشت و انگشتر نداری
امان ای دل (3)
منم زینب که با رنگ پریده رسیدم در بر تو قد خمیده
پاشو ای زینت دوش پیمبر ببین خواهر سر نعشت رسیده
وصیت دارم از مادر حسینم زنم بوسه به رگهای بریده
دل زارم برا تو بی قراره مصیبتهای زینب بیشماره
امان ای دل (3)
کلمات کلیدی: