امام حسن علیه السلام
غریب مدینه شفابخش سینه
ز داغت برادر دل من غمینـه
حسن ای برادر تویی جان خواهر
غریب مدینه
حسن جانم تو هستی عشق پیغمبر عـزیـز قلـب مـادر زاده حیدر
ز داغ تـو فـلک هم غرق ماتم شد ملائک می زنند بر سینه و بر سر
سیه گشته عالم همه غرق ماتم
ز داغت برادر شده قامتم خم
قرارم تو هستی نگارم تو هستی
غریب مدینه
ز زهر کینه دشمن شدی مسموم دگـر از دیـدن رویـت شـوم محروم
چو من اینک به یاد کربلا باشم شده ذکرم حسین مظلوم حسن مظلوم
ببین من غمینم چه زار و حزینم
چگونه تو را من ازین پس نبینم
تویی یادگارم نگر حال زارم
غریب مدینه
برادرجان ز داغ کوچه ها برگو از آن ثانی که زد سیلی به مادر گو
بگو با زینبت آنجا چه ها دیدی ز حال مـادر و از حـال حـیدر گو
تو آنجا چه دیدی چه غمها کشیدی
تو زخم زبانها ز اعدا شنیدی
تویی یار مادر عزیزم برادر
غریب مدینه
حسن جانـم تو هستی یادگار من همه هستم بـهار مـن نگار من
چو دشمن پیکرت را تیرُباران کرد ربود از دل همه صبر و قرار من
شدم دل شکسته منم زار و خسته
ز داغت دو عالم به ماتم نشسته
تویی نور دیده شدم قد خمیده غریب مدینه
کلمات کلیدی: