زبانحال حضرت زینب علیها السلام
حسین من نگار من تویی دار و ندار من
ببین بـا رفتنت جـانا خزان گشته بهار من
ز داغت می رود از کف همه صبر و قرار من
نمایم ناله و زاری برایت ای حسین من
حسینا وا حسینا
بیا یک دم کنار من ببین من زارو نالانم
بیا بنشین برادر جان نگـر حـال پریشانم
امانت دارم از مادر برایت کهنه پیراهن
بیا تا زینبت بوسد گلویت ای حسین من
حسینا وا حسینا
بـرادر کـو علی اکبر چه شد عون و چه شد جعفر
چه شد عبداله و قاسم کجـا گـشـتـه علـی اصغر
کنارعلقمه دیدی تـن عبـاس آب آور
نمانده یاور و یاری برایت ای حسین من
حسینا وا حسینا
چه گویم با که گویم من از آن صحنه که دیدم من
چو من در خیمه گه بودم صدایـت را شنـیـدم من
خودم از روی تل دیدم بـه روی سیـنـه ات دشمن
بـریـده بـود و بـا خنـجر گلـویت ای حـسیـن من
حسینا وا حسینا
کلمات کلیدی: