اربابم حسینه شاه عالمینه
او حیدر و فاطمه را نور دو عینه
تو عشق مایی خون خدایی شاهنشه تشنه لب کرب و بلایی
تو نور عینی عشقم حسینی سیـد و سـالار تـمـوم شهدایی
من هم غلامت عاشق به نامت آمده ام امشب به درگاهت گدایی
ای یار زینب دلدار زینب بنما مدد تا که شوم بهرت فدایی
مجنون جمالت خون من حلالت
تموم زندگی من مال حسینه
سبط پیمبر ای شاه بی سر جسم تو
در کرب و بلا در خون نشسته
ای عشق زهرا بنگر که زهرا آمـد سـر بـالـین تـو با حال خسته
بنگر به خواهر با حال مضطر از عشق تو فرق سر خود را شکسته
بنگر که زینب در تاب و در تب راهی شده بـا کـاروان با دست بسته
او زار و حزین است ذکر او چنین است
تموم هستی ام فقط عشق حسینه
ای نور عینم در شور و شینم بنگر که از داغت شدم قامت خمیده
برگو برادر ای جان خواهر کی رأس پاکت را به نامردی بریده
ای تکسوارم ای یادگارم زیـنـب ز بـعـد تو مصیبتها کشیده
در کوفه وشام سنگ از لب بام خوردم ولی در راه تو ای نور دیده
چون صوتت شنیدم ناله
برکشیدم
این صوت قرآن حبیب من حسینه
ای شاه عالم بنگر به حالم گشتم غمین از دوری کرب و بلایت
دل خونه تو دیوونه تو قسمت نما تا که بیام بهر زیارت
عشق تو در دل جانم چه قابل جان پـدر و مادرم گـردد فدایت
عشقم جمالت خونم حلالت خونم شود جاری به عاشورا برایت
باشد افتخارم این گشته شعارم
تموم آبروی من از تو حسینه
کلمات کلیدی: