حضرت امام حسن
کریم آل عبا یا حسن مجتبی
کشته زهر جفا مولا حسن مسموم
یا حسن (3) یا مسموم
تو دیده ای یا حسن در سن کودکیت حادثه کوچه را
تنها تو شاهد شدی بر حالت مادر و بر کل آن ماجرا
غریب مادر تویی سبط پیمبر تویی
دلدار حیدر تویی مولا حسن مسموم
در وقت آمدن از مسجد به خانه حسن تنها عصایش شدی
حافظ به اسرار او سنگ صبور غم و آن غصه هایش شدی
برگو از آن ماجرا در بین آن کوچه ها
دشمن چرا زد تو را مولا حسن مسموم
زینب نظاره کند بر رنگ روی تو و آن پاره های جگر
اهل سما و زمین از داغ تو می زنند هردم به سینه وسر
از داغ تو اینچنین زینب شده دل غمین
احوال ما را ببین مولا حسن مسموم
مدینه از بهرتو شد وادی غربت و تنهای تنها شدی
در شهر جد خودت در بین آن دشمنان تنها چو بابا شدی
ای سید عالمین شد یاور تو حسین
گویم به صد شور وشین مولا حسن مسموم
کلمات کلیدی:
سبک 6 |
حضرت قاسم بن الحسن
من قاسمم پور حسن بهرت فدا این جان من
بی یاوری در کربلا عموجان
یاری کنم اینک تو را عموجان
منم قاسم از آل مصطفایم من عمو جانم یتیم مجتبایم من
چو دیدم یکه و تنها تو را گفتم که یاور بر غریب کربلایم من
بر فاطمه تاج سرم من یادگار حیدرم
تـنـها مـیـان اشقـیا عموجان
یاری کنم اینک تو را عموجان
به دشت کربلا در روز عاشورا نمایم یاریت ای شاه بی همتا
چو می پرسی ز مرگ از من همی گویم شهادت در رکابت از عسل احلی
مثل خودت بی کفنم من قاسم بن الحسنم
جانم کنم بهرت فدا عموجان
یاری کنم اینک تو را عموجان
چو دیدی پیکرم را غوطه ور در خون تنم پامال اسبان و رخم گلگون
مبـر مـن را بـه سوی خیمه گه مولا که گردد مادرم از دیدنم دلخون
بستم حنا با خون خود حجله من غمخانه شد
عروسی ام گشته عزا عموجان
یاری کنم اینک تو را عموجان
عموجان یک وصیت از پدر دارم به این خاطر من اندر فکر پیکارم
در آن لحظه که بر روی زمین افتم بـه دل مـن آرزوی دیـدنـت دارم
افتادم از پشت فرس عمو به فریادم برس
ناله زدم پـیشم بیـا عموجان
یاری کنم اینک تو را عموجان
کلمات کلیدی:
خواهر شهید کرب و بلا زینب(3) حامی قیام عاشوراء زینب(3)
ای یار و دلدار ثارا... یا زینب (2)
زینـبـی و اسوه عشق بهر عشاق جـهـانی میـوه قـلـب بـتـولی عمه صـاحب زمانی
رنج و محنتها کشیدی تو در این دنیای فانی گشته ای از آن مصایب اینچنین قامت کمانی
صبر تو همچون صبر علی زینب(3) می گویم با صوت جلی زینب(3)
ای محرم راز ثارا... یا زینب (2)
زینبی و کوه صبری تو مصیبتها کشیدی کودکی بودی که داغ جدّ و مامت را بدیدی
بعد از آن داغ یتیمی را به دوش خود کشیدی در مدینه جـسـم مسـموم برادر را بدیدی
کشته تو را داغ این سه جا زینب(3) مدینه کوفه کرب و بلا زینب(3)
دلدار خون خدا ثارا... یا زینب(2)
زینبی آنکه در عالم درد و غمهایی کشیده آنکه درد دوری و هم درد غربت را چشیده
زینبی آنکه تمام طعنه ها بر جان خریده دیده او با چشم خونبار روی نی رأس بریده
آموزگار تو فاطمه زینب(3) خواهر سردار علقمه زینب(3)
هستی تو غمخوار ثارا... یازینب(2)
ای که هستی یادگار حضرت زهرای اطهر ای قرار قلب حیدر از چه رو گشتی تو مضطر
دیده ای در خون شناور جسم صد چاک برادر می شنیدی ناله ای را از کنار جسم بی سر
آمده مادر کنار او زینب(3) غریب مادر ندای او زینب(3)
ای بهترین یار ثارا... یا زینب(2)
یاد آن لحظه که زینب می کشیدی ناله از دل کردی درآن لحظه درس عشقُ بازی را توکامل
یاد آن لحظه که دیدی رأس پاکش در مقابل از غمش آنگه شکستی رأس خود با چوب محمل
رأس حسینت به نیزه ها زینب(3) ناله زدی وامحمدا زینب(3)
ای مهر و مهتاب ثارا.... یا زینب(2)
کلمات کلیدی:
ام المصائب یا زینب (3) فاطمه را نائب یا زینب(3)
مظهر عشقی ماه دمشقی
ام المصائب یا زینب (3)
منم زینب آنکه مصائبی را در عالم کشیده منم زینب آنکه غم و غصه بسیاری بدیده
منم زینب آنکه خدا نام مرا زینب نهاده در این دنیا قرعة صبرِ در راهش بر من فتاده
عشق حسینی یا زینب (3) نور دو عینی یا زینب (3)
گل حیدر گل زهرا
ام المصائب یا زینب (3)
خودم دیدم درکودکی داغ میان کوچه ها را خودم دیدم در پشت در مادر صدا میزد خدا را
خودم دیدم دستـان بستـه بـابـم را در مدینه خودم دیدم بشکسته پهلوی مادر از ضرب کینه
ماه مدینه یا زینب (3) زار و حزینه یا زینب (3)
غم و غصه ات فراوان است
ام المصائب یا زینب (3)
خودم دیدم رخ زرد بـرادر آن مـاه مـدینـه درون تشت پاره های جگر دیدم از زهر کینه
خودم دیدم بابا آمد از مسجد با فرق شکسته کـنار او بـرادرهایم را دیدم بـا حال خسته
از داغ حیدر یا زینب (3) گشته ای مضطر یا زینب (3)
حور و ملائک پریشانند
ام المصائب یا زینب (3)
خودم دیدم جسم پاره پاره گشته اکبرم را خودم دیدم غریبانه به بالینش برادرم را
خودم دیدم فتاده بر زمین جسم آب آورم را ز داغ او خمیده دیده ام پشت برادرم را
خودم دیدم عدو میزد سه ساله را با هر بهانه خودم دیدم کبودی تنش از ضرب تازیانه
امان از دل تو یا زینب(3) خون گشته دل تو یا زینب(3)
چرا حالت پریشان است
ام المصائب یا زینب (3)
خودم دیدم به روی نیزه رأس پاک و انورش را خودم دیدم میان قتلگه آن جسم بی سرش را
خودم بوسیدم آن جایی که حتی پیغمبر نبوسید حیدر نبوسید زهرا نبوسید حتی نسیم گرم آن صحرا نبوسید
صدای خواندن قرآن او صبرم ربود و از دل بدین علت زدم آندم سر خود را برچوب محمل
آه و واویلا یا زینب(3) گشته ای تنها یا زینب (3)
در انتظارت یتیمانند
ام المصائب یا زینب (3)
کلمات کلیدی:
زبانحال حضرت زینب علیها السلام
حسین من نگار من تویی دار و ندار من
ببین بـا رفتنت جـانا خزان گشته بهار من
ز داغت می رود از کف همه صبر و قرار من
نمایم ناله و زاری برایت ای حسین من
حسینا وا حسینا
بیا یک دم کنار من ببین من زارو نالانم
بیا بنشین برادر جان نگـر حـال پریشانم
امانت دارم از مادر برایت کهنه پیراهن
بیا تا زینبت بوسد گلویت ای حسین من
حسینا وا حسینا
بـرادر کـو علی اکبر چه شد عون و چه شد جعفر
چه شد عبداله و قاسم کجـا گـشـتـه علـی اصغر
کنارعلقمه دیدی تـن عبـاس آب آور
نمانده یاور و یاری برایت ای حسین من
حسینا وا حسینا
چه گویم با که گویم من از آن صحنه که دیدم من
چو من در خیمه گه بودم صدایـت را شنـیـدم من
خودم از روی تل دیدم بـه روی سیـنـه ات دشمن
بـریـده بـود و بـا خنـجر گلـویت ای حـسیـن من
حسینا وا حسینا
کلمات کلیدی: