شعر به مناسبت هفتم صفر سالروز شهادت غریب مدینه امام حسن مجتبی علیه السلام
غریب مدینه شفابخش سینه
ز داغت برادر دل من غمینه
حسن ای برادر تویی جان خواهر
غریب مدینه.........................
حسن جانم تو هستی عشق پیغمبر
عزیز قلب مادر زاده حیدر
ز داغ تو فلک هم غرق ماتم شد
ملائک می زنند بر سینه و بر سر
سیه گشته عالم همه غرق ماتم
ز داغت برادر شده قامتم خم
قرارم تو هستی نگارم تو هستی
غریب مدینه .............................
ز زهر کینه دشمن شدی مسموم
دگر از دیدن رویت شوم محروم
چو من اینک به یاد کربلا باشم
شده ذکرم حسین مظلوم حسن مظلوم
ببین من غمینم چه زار و حزینم
چگونه تو را من ازین پس نبینم
تویی یادگارم نگر حال زارم
غریب مدینه............................
برادرجان ز داغ کوچه ها برگو
از آن ثانی که زد سیلی به مادر گو
بگو با زینبت آنجا چه ها دیدی
ز حال مادر و از حال حیدر گو
تو آنجا چه دیدی چه غمها کشیدی
تو زخم زبانها ز اعدا شنیدی
تویی یار مادر عزیزم برادر
غریب مدینه...........................
حسن جانم تو هستی یادگار من
همه عشقم نگار من بهار من
چو دشمن پیکرت را تیرُباران کرد
ربود از دل همه صبر و قرار من
شدم دل شکسته منم زار و خسته
ز داغت دو عالم به ماتم نشسته
تویی نور دیده شدم قد خمیده
غریب مدینه ..................
کلمات کلیدی:
شعر شهادت امام مجتبی علیه السلام و درد دل با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دوباره فصل عزا و ماتمه دل صاحب الزمان پر از غمه
اگه گوش دلتو وابکنی میشنوی ناله و آه فاطمه
زین عزا و زین مصیبت عالمی غرق عزا شد
شد سیه پوش عرش اعلا ماتمی دیگر به پا شد
جواب : یا امام مجتبی وای وای وای وای
دل من با غصه همنشین شده مادرم زهرا چه دل غمین شده
بیقرارمو میسوزه جگرم قاتلم آتش زهر کین شده
همسرم از ظلم و کینه بارها بر من جفا کرد
کوچه های این مدینه در دلم آتش به پا کرد
جواب : یا امام مجتبی وای وای وای وای
گرچه پاره پاره گشته جگرم ولی روی نیزه ها نشد سرم
نکشید دیگر اسارت خواهرم راس من نشد جدا ز پیکرم
ای حسینم روزی همچون روز عاشورا نباشد
غصه ای چون غصه های زینب کبری نباشد
جواب : یا امام مجتبی وای وای وای وای
توی کوچه شد شکسته حرمتش ای خدا تموم نمیشه غربتش
تا به کی باشه مزارش بی حرم بی چراغ و سایبونه تربتش
ذکر لبها روز و شبها یوسف زهرا کجایی
تابسازی در مدینه یک حرم پس کی میایی
جواب : العجل آقا بیا آقام آقام
شیعه ها در انتظار روی تو عاشقا در جستجوی کوی تو
تو غریب این دیار و عالمی چشم امید همه به سوی تو
شیعه ها رو توی دنیا می کشند با هر بهونه
جرم دیگه ای نداریم عشق حیدر جرممونه
جواب : العجل آقا بیا آقام آقام
کلمات کلیدی:
سقای کودکانم برادر ابالفضل
بر لب رسیده جانم برادر ابالفضل
وای دستان تو بریده
وای جسمت در خون تپیده
1
برادر رشید من افتادی روی صحرا
آمده بر بالین تو از سوی جنت زهرا
چرا پس بر نمیخیزی ابالفضل من ازجا
مانده ام بین دشمنها بی تو تنهای تنها
همیشه تکیه گاهم برادر ابالفضل
بودی پشت وپناهم برادر ابالفضل
وای در خیمه قحط آبست
وای عطشان طفل ربابست
2
جسمت کنار علقمه درخاک وخون تپیده
دست علمگیرت چرا گشته زتن بریده
چشم انتظارت کودکان مشکت چرا دریده
خیز وببین ای یاورم قامت من خمیده
ای یار ویاور من برادر ابالفضل
فرزند مادر من برادر ابالفضل
وای فرقت شد مثل حیدر
وای راست جدا ز پیکر
2بی تو تک وتنها شدم خیزو مرا یاری کن
در خیمه طفلان تشنه لب سقای من کاری کن
رقیه بی بابا شود
از او نگهداری کن
برخیز و ازجا عباسم بهرم علمداری کن
ماه شهر مدینه برادر ابالفضل
بی تاب تو سکینه برادر ابالفضل
وای امید قلب زینب
وای افتادی تو ز مرکب
کلمات کلیدی:
جواب : بابا من الذی ایتمنی (3 بار)
بیقرارم ناله دارم با تو گویم باتوگویم ماجرا را
بسکه سیلی خورده ام من گشته رویم گشته رویم همچو زهرا
بین راه شام و کوفه زد عدویم زد عدویم عمه ام را
بابا شد حال و روزم دیدنی
بابا حکایتم شنیدنی
بابا من الذی ایتمنی
گشته از داغ فراقت قد خمیده قد خمیده دختر تو
درد دلها دارم امشب نور دیده نوردیده با سرتو
گو به من جان رقیه کی بریده کی بریده حنجرتو
بابا شهید صدپاره تنی
بابا چرا تو خونین دهنی
بابا من الذی ایتمنی
من شدم پیر و شکسته قامت من قامت من مثل زینب
کنج این ویرانه گشته گریه کردن گریه کردن کارم هر شب
روی نی بودی و من را می کشیدن می کشیدن پشت مرکب
بابا غریب دور از وطنی
بابا تمامیه عشق منی
بابا من الذی ایتمنی
دشمنانت حمله کردن ظالمانه ظالمانه بر سر من
پیش چشمت می کشیدن وحشیانه وحشیانه معجر من
پر شد از آثار ضرب تازیانه تازیانه پیکر من
بابا چرا تو بی پیرهنی
بابا بدون غسل و کفنی
بابا من الذی ایتمنی
کلمات کلیدی:
ورود به محرم
جواب : شد ماه محرم ماه غصه و غم آمد دوباره موسم اندوه و ماتم
هر روز و هر شام بی تاب آقام بهر اقامه ی عزا غرق خروشم
دل بی قرارم این افتخارم شکرخدا شال عزا بر روی دوشم
هستم غلامش گویم سلامش وقتی که با یاد لبش آبی بنوشم
با اذن زهرا ام ابیها پیراهن مشکی در این ماتم بپوشم
دلها مبتلا شد چون فصل عزا شد برپاشده ماتم به هر جایی ز عالم
الحمد لله الحمدلله مولا حسین بن علی گشته امیرم
همچون کبوتر بی بال و بی پر بر دام عشق او همیشه من اسیرم
من که فقیرم بی او حقیرم آخر ز درگاه حسین حاجت بگیرم
در تاب و در تب با یاد زینب یک شب میان مجلس روضه بمیرم
غرق شور و شینم مجنون حسینم ذکرم حسینا واحسینا گشته هر دم
وای از مصیبت اندوه و محنت چشمی شبیه غصه زینب ندیده
تنهای تنها در اوج غمها بر دوش خود بار مصیبتها کشیده
با حال خسته قلب شکسته زینب کنار پیکر مولا رسیده
گوید حسینم ای نور عینم دشمن چرا راس تو از پیکر بریده
او زار و حزین است ذکر او چنین است اشک عزاداران به زخمم گشته مرهم
کلمات کلیدی: